English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4042 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to be in suspension U در حالت تعلیق بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
remainder U حالت تعلیق
suspensions U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
suspension of arms U اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
negativity U حالت منفی بودن
absenteeism U حالت غایب بودن
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
standards U حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard U حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
deep freezes U تعلیق
hangs U تعلیق
pendency U تعلیق
deep freeze U تعلیق
abeyance U تعلیق
suspensions U تعلیق
suspense U تعلیق
suspension U تعلیق
hang U تعلیق
interruption U تعلیق
interruptions U تعلیق
precipitable U تعلیق پذیر
engine mounting U تعلیق موتور
suspense U درحال تعلیق
precipitant U تعلیق شدنی
stay of proceedings U تعلیق دادرسی
spring suspension U تعلیق فنری
cardanic suspension U تعلیق کاردان
suspension of punishment U تعلیق مجازات
suspensive U درحال تعلیق
suspensive U تعلیق معلق
colloidal suspension U تعلیق کلوییدی
reduction to absurdity U تعلیق به محال
abeyance or adeyancy U تعلیق تعویق
four point suspension U تعلیق چهارنقطهای
probation U تعلیق مجازات
suspension U ایست تعلیق
hanging prevention U ممانعت از تعلیق
reprieval U تعلیق مجازات
suspensions U ایست تعلیق
lay off U تعلیق کارگر
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
hoisting U دستگاه تعلیق جرثقیل
on probation U به شرط تعلیق مجازات
on probation U در دوره تعلیق مجازات
suspensor U موجب تعلیق نگاهدارنده
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
emulsified U بحالت تعلیق دراوردن
emulsifies U بحالت تعلیق دراوردن
emulsify U بحالت تعلیق دراوردن
reductio ad absurdum U تعلیق بامر محال
hanging U اویزان درحال تعلیق
front wheel suspension U تعلیق چرخهای جلو
emulsifying U بحالت تعلیق دراوردن
suspend U معلق کردن تعلیق دادن
suspending U معلق کردن تعلیق دادن
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
suspends U معلق کردن تعلیق دادن
torsion bar U بار پیچشی اهرم تعلیق
privations U محروم سازی تعلیق مقام
front axle suspension U اویزش یا تعلیق اکسل جلو
privation U محروم سازی تعلیق مقام
stultification U تعلیق بمحال احمق ساختن
buggie U بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
suspends U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspend U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspending U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
disperse U [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
emulsions U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosols U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
emulsioning U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosol U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
suspension strap U نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
precipitating U غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate U غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated U غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates U غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
to suspend [stay] a ruling [proceedings] [the execution] U تعلیق کردن حکمی [دعوایی ] [ اجرای حکمی] [قانون]
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
consists U شامل بودن عبارت بودن از
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
owes U مدیون بودن مرهون بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
depends U مربوط بودن منوط بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
have U مالک بودن ناگزیر بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
reside U ساکن بودن مقیم بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
3midas touch
1What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
1skirts
1حالت خوبه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com